نصیحت ما به دیگران، خودمان را رستگار می کند!

 

 

می گویند روزی حکیمی با ملانصرالدین قراری داشت تا با هم به مناظره بنشینند. 

هنگامی که حکیم به خانه ملا رسید، او را در خانه نیافت و بسیار خشمگین شد. تکه گچی برداشت و بر در خانه ملا نوشت :"نادان ابله"! 

ملا به خانه آمد و این نوشته را دید و با شتاب به منزل حکیم رفت و به او گفت : قرارمان را فراموش کرده بودم، مرا ببخشید تا به منزل آمدم و اسم شما را بر در منزل مشاهده کردم، به یاد قرارمان افتادم! 

معمولاً رنجش ما از دیگران به سبب جنبه های حل نشده خودمان است. بنابراین، بیشتر اوقات مطالبی را که به عنوان قضاوت یا راهنمایی به دیگران می گوییم، در واقع "به خودمان" می گوییم. 

ما نقطه ضعف های خود را به دیگران نسبت می دهیم و مطالبی را به دیگران می گوییم که در درون خود ماست. هنگامی که درباره دیگران پیش داوری می کنیم، در حقیقت درباره خود پیش داوری کرده ایم. به علاوه در بسیاری از موارد توصیه هایی که به دیگران می کنیم، نشانه اینست که ما به آن توصیه ها نیاز داریم و بخشی از درون ما تشنه این توصیه هاست و آن را می طلبد. 

خصلت های فرافکنی شده به دیگران خصلت هایی است که در سایه ما به سر می برند و سایه آن بخشی از روان است که در اعماق خودآگاهی یا بین آگاهی و خودآگاهی قرار دارد. 

تا هنگامی که وجود برخی از جنبه ها را در خود انکار کنید، به این افسانه تحقق می بخشید که سایرین ویژگی هایی دارند که شما ندارید. 

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:45 ب.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
نمی دونم شاید واقعا همانطوری که گفتی باشه.احتمالا درسته

نرگس نادری جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ب.ظ

من هنوز مطلب سایه رو انگار درست درک نکردم!فکر میکنم همه صفات منفی بشکلی کم رنگ یا پررنگ در همه آدمها هست و این مهار و کنترل اونهاست که مهمه اما بنظرم خیلی وقتها هم اینطور نیست که ما وقتی چیزی رو در دیگران سرزنش میکنیم درواقع داریم فرافکنی میکنیم. مثلا تو خودت میدونی آدم رازداری هستی و دیگران هم این رو جزو ویژگیهای تو میدونن حالا وقتی یک نفر راز تو رو پیش یکی دیگه فاش کنه و تو ناراحت بشی نشونه اینه که تو واقعا رازدار نیستی؟؟؟!!!

مینا پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ب.ظ

سلام استاد : با نظر نرگس موافقم بنده در برخورد با دیگران ظاهر و باطنم یکیه: تا چند سال پیش که خودم را نمی شناختم مسئله ای نبود ولی از وقتی که ناخودآگاه به خودشناسی علاقه مند شدم و به مطالعه و بررسی در این زمینه پرداختم و لایه های پنهان یکی از اطرافیانم بر من آشکار شد که قابل گفتن نیست حالا خودم این خصلت را دارم در حالیکه اطرافیان و بنده خودم را خوب می شناسند که چنین خصلتی ندارم .حضرت علی (ع)می فرمایند وقتی خصلت بدی را خودت نداری می توانی به دیگران هم تذکر دهی که انجام ندهند جالب اینجاست که خودم ندارم ولی آن فرد که دارد از دیگران به بنده عیب جویی می کند ولی اشکالات خودش را نمی بیند اگر غیر مستقیم هم بگم باز نمی پذیرد اینجا راهکار چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد