من ستودنی ام... تو هم!

یادم باشد که... 

من می توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته خو یا شیطان صفت باشم. 

من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم. 

من می توانم سکوت کنم، نادان یا دانا باشم. 

چرا که من یک انسانم و این ها صفات انسانی است.  

 

 

و تو هم به یاد داشته باش... 

من نباید چیزی باشم که تو می خواهی، من خودم را از خودم ساخته ام. 

منی که من از خودم ساخته ام آمال من است. 

تویی که تو از من می سازی، آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند. 

لیاقت انسان ها کیفیت زندگی را تعیین می کند، نه آرزوهایشان 

و من متعهد نیستم که چیزی باشم که تو می خواهی !

و تو هم می توانی انتخاب کنی که من را می خواهی یا نه! 

ولی نمی توانی انتخاب کنی که از من چه می خواهی! 

می توانی دوستم داشته باشی همین گونه که هستم و من هم. 

می توانی از من متنفر باشی بی هیچ دلیلی و من هم 

چرا که ما هر دو انسانیم و این جهان مملو از انسان هاست. 

پس این جهان می تواند هر لحظه مالک احساسی جدید باشد. 

تو نمی توانی برایم به قضاوت بنشینی و حکمی صادر کنی و من هم . 

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروی ماورایی خداوندگار است. 

دوستانم مرا همین گونه می یابند و می ستایند. 

حسودان از من متنفرند و مرا می ستایند. 

دشمنانم کمر به نابودیم بسته اند و همچنان می ستایندم .  

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم؛  

نه دوستی خواهم داشت، نه حسودی، نه دشمنی و نه حتی رقیبی! 

من قابل ستایشم و تو هم!

نظرات 11 + ارسال نظر
کیانوش کمانگر یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ

چقدر قشنگ بود ...

فرشته آسمونی یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ب.ظ

متن بسیار زیبایی بود استفاده کردم.


من فرشته هستم و تو را نیز همچون فرشتگان پاک و دوست داشتنی می دانم چرا که تو بنده ای از بندگان خدای من هستی.

نرگس نادری یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ب.ظ

راستش حسم رو نسبت به متن درک نمیکنم! نمیدونم خوشم اومده یا بدم اومده! احساس میکنم یه سنگینی خاصی داره. شاید هم به قول شما یه جورایی با سایه های وجودم برخورد کرده ...بهرحال نمیدونم توصیفی براش ندارم!! اما میدونم "قبول داشتن" آدمها همونطور که هستن و شاید آرمانی تر از اون "دوست داشتن" ادمها همونطور که هستن اول از همه به آرامش خودمون کمک میکنه. و اینکه همه انسانها ترکیبی هستند از همه صفات خوب و بدی که گفتین با طیف بینهایت رنگهای دوست داشتنی و دوست نداشتنی. خودم رو دوست دارم با همه حساسیتها و ضعفهایی که دارم... گرچه گاهی از "خودم" لجم میگیره گاهی نمیفهممش گاهی حتی از دستش خسته میشم... گاهی از بعضیها متنفر میشم وقتی سعی میکنن خراب کنند چیزهایی رو که بهردلیل در وجودم دوست ندارند... گاهی حتی بخشیدن بعضی آدمهای زندگیم برام سخت میشه... اما با وجود تمام لطمه هایی که خوردم و با وجود تاثیراتی که این لطمه ها گاهی در واکنشهای من دارند اما باز هم رابطه صلح امیز با آدمها رو بیشتر از جنگ و انزوا دوست دارم و ترجیح میدم; اون هم محبت خالصانه و نه از روی نیاز و ترس و ریا و ... و با وجود اینکه معتقدم آدمها قطعا در زندگی هم تاثیر دارند باز هم در خلوت درونم حس میکنم همه آدمها و اصلا همه موجودات بخشی از زندگی و مسیر تکامل من هستند. از طرفی فکر میکنم ما حق داریم به تناسب رشدمون آدمها رو دوست داشته باشیم; بعضی رو کمتر بعضی رو بیشتر بعضی رو با تمام وجود و حتی شاید بعضی رو اصلا! ولی با همه اینها چطور اشخاصی مثل مسیح پیامبر یا بقیه اولیا که اونها هم عنوان "انسان" رو دارند همه آدمها رو صرفنظر از شکل بودنشون،عاشقانه دوست دارند چون معتقدند همه آدمها به دلیل الوهیت درونشون دوست داشتنی هستند...؟!!

نرگس نادری یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ

میدونید وقتی دوباره و دوباره متن رو خوندم سطرهای اخرش برام چه پیام جالبی داشت؟! اینکه داشتن دوست و دشمن و حسود و رقیب از هرنوع نشونه اینه که ما قابل ستایشیم.چون در ما چیز باارزشی هست که دوستان میتوانند آن را در ما ببینند اما دشمنان نمیتوانند....!!! و البته این یک برداشت شخصی بود....

mozhde دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ق.ظ

mozhde دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ق.ظ

خیلی عمیق وسازندست به شرطی که با چشم دل ببینی بسیار زیبا بود

سمیرا دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:54 ب.ظ http://samira6797.blogfa.com

به نام خدا

سلام آقای رضایی. چقدر زیبا بود این متن. لینک وبتون و توی پست آخرم می ذارم.
پاینده باشید
یا حق

امیرحسین چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ

بزرگترین عیب آن است که آنچه راکه مانندآن درتوست راعیب بدانی.(امام علی ع){حدیث سایه}

زهرا یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:53 ق.ظ http://payamemeer.bligfa.com

سلام. یک خلاصه از یک عمر تجربه و درک از زندگی. به نظرم غیر از این نیست.بله. خط به خط . زنده باشید جناب رضایی.

زینب اسدی پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ

ممنونم
چقدر ساده در عین حال عمیق
:)

ژاله فرج پور دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ق.ظ http://zhaleh.farajpour

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد